در محضر قرآن


دعایی از اعماق جان:


سیره حضرت نوح (علیه‌السلام) را در دو بُعد باید مرور کرد: اول کافرانی هستند که تا به حال تجربه کفر اجتماعی را در جهان تجربه نکرده‌اند؛ و دوم حضرت نوح (علیه‌السلام) است که برای هدایت آن‌ کافران و جلوگیری از آمدن عذاب، نهایت تلاش خود را می‌کند و در مقابل خدا اظهار عجز و ناتوانی می‌نماید.

بُعد اول مهم است، چون این قوم با اقوام پیامبران بعدی فرق می‌کند. مردمان بعدی تجربه نابودی قوم نوح (علیه‌السلام) را دیده‌اند، اما این‌ها نه. بُعد دوم جالب‌تر است به خاطر اینکه حضرت نوح (علیه‌السلام) برای بازداری از عذاب، دستش خیلی خالی است و حتی نمی‌تواند به پیامبران پیشین استناد کند. اینجاست که از ایمان آوردن قوم ناامید می‌شود و با تمام وجود فریاد می‌زند:

فَدَعا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ 

پس نوح پروردگارش را خواند که: پروردگارا، من شکست خورده‌ام، انتقام مرا بستان.


راستی در طول تاریخ چند نفر از این داستان عبرت گرفتند و چند نفر غفلت ورزیدند؟ ما از کدام دسته‌ایم؟


مشخصات

آخرین جستجو ها